با بهانه / بی بهانه

إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب... اگر هم نپرسیدند بگو من غریبم...

با بهانه / بی بهانه

إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب... اگر هم نپرسیدند بگو من غریبم...

باز ده آبرو

  

مریز آبروی سرازیر ما را
به ما باز ده نان و انجیر ما را

خدایا !
اگر دستبند تجمل
نمی بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمی کرد پیدا
از آن گوشه ی کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران هم دل
به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و می برد طوفان
تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد
دیگر ندانم
چه خاصیتی بود اکسیر ما را
 

 

 محمد کاظم کاظمی

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی آبان 9 مهر 1390 ساعت 12:01 ق.ظ

زیبا بود ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد